9-6-2014 6-06-50 PM

روییدن در زمینی حاصل‌خیز در مجاورت ابرهای باران‌زا، در آب و هوایی معتدل که کاری ندارد. به تناسب آن بالیدن و غزل‌سرایی و آگاهانیدن در جامعه‌ای با جو مناسب، بسیار ساده است.

اما به قول حاکم در هزار دستان: «به سال قحطی نان دست مردم دادن هنر است؛ وگرنه آب و آرد باشد که نان کلک است.»، چرخ زیرین آسیا بودن و تبدیل شدن به گل سرخی تنها در صحرا است که جلوه دارد.

بعضی‌ها از فرط ناامیدی، رویش و نمو را در شرایط غیرگلخانه‌ای به کل منکر می‌شوند، اما اگر خوب نگاه کنیم، آن گل‌هایی که در سخت‌ترین شرایط ممکن، می‌رویند، قدرت و زیبایی پنهانی دارند که گیاهان دیگر از آن بی‌بهره‌اند.

به یاد سکانسی از فیلم «زندگی دیگران» می‌افتم که در آن مأمور امنیتی سابق در گفتگو با نویسنده به این مطلب اشاره می‌کند که به صورت متناقضی گویی جلوه و درخشش و منبع الهام بعضی‌ها، فقط در صورت چالششان در یک شرایط سخت مهیا می‌شود و آنها در یک محیط آرام، دیگر نمی‌توانند، نوشته‌های برجسته خلق کنند.

خوب که نگاه می‌کنم، می‌بینم واقعا به همین صورت است، برای مثال نویسنده‌ای مثل هاروکی موراکامی رُمانی دارد به نام «سرزمین عجایب بی‌رحم و ته دنیا». برای فهم این کتاب البته باید تمرکز زیاد داشته باشید.

وقتی بخش «ته دنیا»ی این کتاب را می‌خواندم، با خودم فکر می‌کردم که موراکامی بزرگ، شاید اگر در محیطی خاورمیانه‌ای بزرگ می‌شد و تجاربی دیگر داشت، شاید این قسمت «ته دنیا» را بسیار جذاب‌تر می‌نوشت و این قسمت را تبدیل به یک شاهکار برجسته ماندگار می‌کرد. او در این قسمت بارها تا مرز رسیدن به این امر، پیش رفته است، اما آدم می‌تواند احساس کند که ناگزیر بوده، مدام به تخیل خود متکی باشد.

به عنوان گفته آخر می‌خواهم روی این نکته عجیب تأکید کنم که باید قدر شرایط دشوار تحمیل‌شده را دانست! چون در همین محیط دشوار، مردم گاه شایستگی‌ها و لیافت‌هایی پیدا می‌کنند که در آسودگی و رفاه قادر به آن نمی‌بودند.

بتن و آسفالت، سدی هستند در مسیر رویش رویان‌ها، اما آن جوانه‌ای که شهامت سربرآوردن از لایه ضخیم آسفالت را داشته باشد، در طول این مبارزه نابرابر، آنچنان بُرِش و شایستگی‌ای پیدا می‌کند که در لاله‌های هلندی، هرگز نمی‌توانید پیدا کنید!