در این پست 30 جمله عامیانه آمریکایی که زیاد در تلویزیون و فیلم ها مورد استفاده قرار میگیره (البته حتما بین مردمش هم قرار میگیره ولی ما فعلا آمریکا نیستیم) که باعث میشه دیگه مشکلی در درک اونا نداشته باشید
۲۴/۷ (Twenty four seven)
All the time
این اصطلاح به معنی همیشه و در همه حال می باشد. منظور از ۲۴ همان ۲۴ ساعت شبانه روز و ۷ همان ۷ روز هفته می باشد.
Jack watches TV 24/7
جک همیشه در حال تماشای تلویزیون می باشد
۲٫
Average Joe
این اصطلاح برای افراد عادی و معمولی که مانند بقیه می باشد استفاده می شود.
That man is an average Joe, he likes soccer and hates to cook.
آن مرد یک آدم معمولی مانند بقیه می باشد و فوتبال را دوست دارد و از آشپزی متنفر است.
۳٫
All ears با دقت و حواس جمع گوش دادن
Listening carefully
I was all ears as he started telling the story.
وقتی او شروع به گفتن ماجرا کرد، من با دقت در حال گوش دادن بودم
۴٫
All-nighter شب بیداری -تمام شب را بیدار ماندن برای کاری مانند درس خواندن
A study or work session that goes through the night
I pulled an all-nighter to study for my math exam.
من شب بیداری کشیدم تا برای امتحان ریاضی بخوانم
*** توجه کنید برای این کلمه فعل pull استفاده می شود
اصطلاحات عامینه و روزمره آمریکایی
۵٫
At the end of your rope
مفهوم اصطلاح :به آخر خط رسیدن
To be out of options or alternative courses of action; to be stuck in a bad situation.
I'm at the end of my rope — I lost my job, my car died, and I don't have any money in the bank.
من به آخر خط رسیدم…شغلم را از دست دادم، ماشینم خراب شد و هیچ پولی در بانک ندارم.
۶٫
Basket case
عقل خود را از دست دادن -بیچاره شدن-به درد نخوردن
Crazy; hopelessly broken down
The corporation was such a basket case that the owners had to shut it down.
شرکت به قدری بدرد نخور بود که صاحبانش مجبور شدند آن را تعطیل کنند.
۷-
Catch some Z's
چرت زدن ، خوابیدن
To get some sleep, to nap
I think I'll stay home tonight and catch some z's.
فکر کنم امشب خانه بمانم و کمی بخوابم.
8-
Cold feat
مفهوم اصطلاح انگلیسی : ترسیدن، دلهره داشتن
Loss of courage, fear
The investors got cold feet and called off the deal.
سرمایه داران ترسیدن و قرارداد را منتفی کردند.
-۹
Cut the deal
قرار دادن بستن
To make an agreement.
The investors cut the deal with that company
سرمایه داران با آن شرکت قرارداد بستند
-۱۰
Dressed to kill
شیک پوشی
Wearing fashionable clothes
She is really dressed to kill, everybody is looking at her.
او واقعا شیک پوشیده است، همه به او نگاه می کنند
-۱۱
Fall for
گول خوردن /عاشق کسی یا چیزی شدن
To develop intense feelings for someone
To be fooled/ To believe a false story
I fell for that advertisement
من گول آن تبلیغات رو خوردم.
-۱۲
Five 'O clock shadow
ته ریش مردها که در ساعات آخر روز بیشتر می شود/ ته ریش
facial stubble
Even though he shaves every morning, he gets a five 'O clock shadow by lunchtime
با اینکه او هر روز صبح اصلاح می کند، باز تا زمان ناهار ته ریش دارد
۱۳-
Fuzz
پلیس
The police
He was afraid the fuzz would catch him after he robbed that lady.
او می ترسید که پلیس او را که از آن زن دزدی کرده بود دستگیر کند
۱۴-
Go bananas
مفهوم اصطلاح : به خاطر خشم کنترل خود را از دست دادن/ دیوانه شدن
To lose control
To go crazy
Joe went bananas when he found out that he was not going to get a raise.
جو وقتی فهمید که قرار نیست ترفیع بگیرد حسابی از کوره در رفت
۱۵-
Goner
کسی که مرده و یا در حال مرگ می باشد، خراب شدن
Someone who is dead or is going to die soon, something that is ruined
That website is a goner.
آن سایت بی مصرف است.
۱۶-
Grass
ماری جوانا یا هر گیاه مخدر دیگر
Marijuana, a plant that is smoked
A lot of criminals love to smoke grass
خیلی از خلافکاران به کشیدن ماری جوانا علاقه دارند
۱۷-
Green thumb
استعداد و توانایی برای باغبانی و یا نگهداری از گیاهان
A special talent for gardening
Look at Tina's amazing garden, she sure has a green thumb.
باغچه فوق العاده تینا را ببین، او واقعا در باغبانی مهارت دارد.
۱۸-
has-been
مفهوم اصطلاح آمریکایی : کسی که دیگر مشهور نیست و یا در کار خود مهارت ندارد
Someone who is no longer successful or popular
He used to sing in that band, but now he's a has-been, working as a waiter.
او قبلا خواننده آن گروه موسیقی بود ولی الان دیگر مشهور نیست و به عنوان یک پیشخدمت کار میکند
۱۹-
Have a screw loose
دیوانه بودن و یا نورمال و عادی رفتار نکردن
To be a little bit crazy or not acting normally
Ever since Jim's mother died, he has had a screw loose.
از وقتی که مادر جیم فوت کرده، او کمی عقل خود را از دست داده است.
۲۰-
Hit the road
این اصطلاح به معنی :رفتن، راهی شدن، به خانه برگشتن
To leave, to go home
It's getting late, I should hit the road
دیگه دیر شده است، بهتر است من به خانه برگردم
۲۱-
Hole in the wall
مکانی کوچک و یا مغازه ای ساده مانند مغازه های زیرپله ای
A small, simple place like a restaurant or a shop.
My favorite Italian restaurant is just a hole in the wall, but the food is excellent.
رستوران ایتالیایی مورد علاقه من جای خیلی ساده ای است ولی غذایش عالی
۲۲-
Homey
یک دوست خوب و صمیمی
A good friend
Jack is my homey, I've known him for over ten years
جک دوست صمیمی من است، من او را بیش از ده سال است که می شناسم
اصطلاحات کاربردی و ضروری انگلیسی – آمریکایی
۲۳-
Hype
سر و صدا و تبلیغ زیاد برای چیزی
Loud advertisement and promotion for something
The new movie is getting a lot of hype
فیلم جدید سر وصدای زیادی به پا کرده
۲۴-
In someone's hair
اذیت و آزار کردن
Constantly annoying and bothering someone
My little sister is always getting in my hair
خواهر کوچکم همیشه در حال اذیت کردن است
.
۲۵-
Jane Doe
زنی ناشناس، زنی که نمونه یک زن معمول آمریکایی می باشد
A unidentified woman, a typical American woman
The police found Jane Doe in the back of a car.
پلیس یک زن ناشناس را پشت ماشینی پیدا کرد
۲۶-
Jump ship
کار و شغل خود را ول کردن
To leave your job
When the company announced that it is losing money, many of its employees jumped ship.
وقتی شرکت اطلاع داد که در حال از دست دادن پول است، بسیاری از کارمندانش کار خود را ول کردند.
۲۷-
Junk food
غذای حاضری و یا تنقلات
Food that has no or little nutrition value.
If you want to lose wait, you need to stop eating junk food.
اگه می خواهی وزن کم کنی، بهتر است از خوردن تنقلات صرف نظر کنی.
۲۸-
know-it-all
کسی که فکر می کند همه چیز را می داند
A person who thinks they know everything
Jane is a know-it-all
جین فکر می کند همه چیز را می داند.
۲۹-
No-brainer
کاری ساده که نیاز به فکر و یا زمان ندارد، امری بدیهی
Something that is perfectly obvious, Very easy to do, requiring no or little effort
Closing that store was a no-brainer, it did not have any profit
بستن آن مغازه امری بدیهی بود چون هیچ سود نداشت
۳۰-
On cloud nine
بسیار خوشحال و شاد بودن، از خوشحالی بال در آوردن
To be extremely happy.
I was on could nine when I got the promotion
وقتی ترفیع گرفتم، حسابی خوشحال شده بود.